اول ماه مه
جبهه سرمایه در مقابل جبهه کارگر
آذر ماجدی

اول مه 1389 در شرایطی برگزار شد که نزدیک به یک سال از خیزش عظیم و قهرمانانه مردم علیه رژیم اسلامی و برای آزادی، برابری و رفاه میگذرد. در طول این دوره موقعیت، نقش و تحرک طبقه کارگر مورد سوال و بحث تمام نیروها و جنبش های سیاسی بوده است. طبقه کارگر، افق کارگری و تحرک سیاسی کارگر سنتا، تاریخا و به اقتضای شرایط عینی و جنبشی، مورد توجه چپ و هراس راست است. چپ با هر گرایشی، چپ کارگری یا غیرکارگری، چشم به کارگر و جنبش کارگری دارد. چپ کارگری در فکر و تلاش سازماندهی یک انقلاب کارگری است؛ چپ غیرکارگری خواهان "قدرتنمایی طبقه کارگر بنفع انقلاب است".  

در جبهه راست، در جبهه سرمایه، هر حرکت کارگر با هراس و به دیده "توطئه" علیه موجودیت نظام شان نگریسته میشود. ایدئولوگ های بورژوازی با تمام قوا میکوشند که کارگر را از کمونیسم، از انقلاب کارگری، از سوسیالیسم، از دست بردن به ریشه استثمار و ستم و سرکوب بترسانند. او را به سازش طبقاتی راضی کنند. او را به گرفتن یک تکه نان و حداکثر یک تشکل "صنفی" که جاده صاف کن سازش طبقاتی است، قانع کنند. دموکراسی را بجای آزادی، رفرم های جزیی را بجای رفاه، بیانیه حقوق بشر را بجای برابری، به او بقبولانند.
 
زور و سرکوب از یک سو، مبارزه ایدئولوژیک برای بی فایده قلمداد کردن انقلاب کارگری و پوچ جلوه دادن مبارزه طبقاتی آشکار به قصد پیروزی، سلاح بورژازی در همه جا و همیشه علیه طبقه کارگر و مبارزه کمونیستی بوده است. طنز جالب تاریخ اینجاست که بورژوازی و جبهه سرمایه در عین باد زدن در احساسات ناسیونالیستی برای تکه تکه کردن جبهه کارگری، در مبارزه علیه افق کارگری، جنبش کارگری و انقلاب کارگری یک شیوه کاملا جهانی و جهانشمول دارد. در شرایط حاضر، در اوج تشدید بحران اقتصادی سرمایه، این روش بخوبی آشکار میشود .

اول ماه مه یک روز تعیین کننده در جنبش آزایخواه و برابری طلب جهانی است. اول ماه مه در اذهان همه بعنوان روز عدالت خواهی، روز آزادیخواهی، علیه سرمایه و برای رهایی از سلطه سرمایه شناخته میشود. از این رو در همه جا، به تناسب میزان قدرت طبقه کارگر و جنبش کمونیستی، بورژوازی و طبقات حاکم به استقبال اول ماه مه میروند. در بسیاری کشورها اعتراضات و تجمعات کارگری مورد حمله وحشیانه پلیس و نیروهای سرکوب قرار میگیرد. فعالین کارگری زندانی، مجروح و یا حتی کشته میشوند. همه میدانند که اول ماه مه سمبل نبرد آشتی ناپذیر طبقاتی، میان طبقه کارگر و سرمایه دار است .

صف آرایی طبقاتی
ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست. از مدتی پیش طبقه کارگر و رژیم اسلامی به استقبال این روز رفتند و برای آن تدارک دیدند. بسیج وحشیانه نیروی سرکوب برای جلوگیری از برگزاری این روز بیانگر هراس رژیم از به میدان آمدن طبقه کارگر است. رژیم اسلامی سرمایه اوباش و وحوش اسلامی را به جان کارگران و مردم آزادیخواه انداخت. علیرغم این سرکوب خشن و گسترده، روز اول ماه مه در بسیاری از شهرها برگزار شد و هزاران نفر در این روز علیه فقر و اختناق و علیه رژیم اسلامی شعار دادند. طبقه کارگر با پرچم مبارزه علیه فقر و اختناق به میدان آمد .

امسال در میان جنبش کارگری تلاش های بسیاری برای هر چه باشکوه تر برگزار کردن این روز و با پیامی هر چه کارگری تر و رادیکالتر در جریان بود. طلیعه های این تحرک از پیش از اول ماه مه مشاهده میشد. یک سال است که این سوال در مقالات و پیام ها و فراخوان ها میچرخد: "چرا طبقه کارگر به میدان نمیاید؟" این سوال پیش از هر چیز از عدم درک و شناخت جنبش ها و جریانات غیر کارگری از سوخت و ساز طبقه کارگر و جنبش کارگری، بویژه در شرایط مختنق و سرکوب خشن نشات میگیرد.
 
روشن است که یک جامعه آزاد، برابر و مرفه بدون یک انقلاب کارگری، انقلابی با افق، مانیفست و رهبری طبقه کارگر میسر نخواهد بود. اما جریانات فوق از این نقطه عزیمت آغاز نمیکنند. این سوال با نقطه عزیمتی متفاوت، از جانب جنبش ها و جریانات غیرکارگری، منجمله چپ غیرکارگری، طرح میشود. مساله آنها انقلاب کارگری نیست. آنها میخواهند تا یکبار دیگر در تاریخ تحولات اجتماعی – سیاسی، طبقه کارگر به میدان بیاید، گوشت دم توپ شود تا یک گرایش و جریان بورژوایی دیگر به قدرت رسد.

در ایران، بویژه، همه سال 1357 را بخاطر میاورند که ورود کارگران صنعت نفت در مبارزه سیاسی و اعتصابات کارگری پشت رژیم سلطنت را خم کرد. آنها آن قدرتنمایی طبقه کارگر را دیده اند. میخواهند یکبار دیگر طبقه کارگر قدرت خود را به میدان آورد. اما مساله اینجاست که این بار طبقه کارگر باید برای سازماندهی یک انقلاب کارگری تدارک ببیند و آماده شود. نباید یکبار دیگر فداکاری و قدرتنمایی طبقه کارگر به قدرت گیری یک جنبش ارتجاعی، ضد کارگر و ضد انقلابی دیگر منجر شد
پیام جبهه ارتجاع به کارگران
این تلاش و نقطه عزیمت را بخوبی در پیام های جنبش های ملی – اسلامی و ناسیونالیسم پرو غرب، اصلاح طلبان حکومتی و اپوزیسیون پرو رژیم میتوان مشاهده کرد. جبهه سرمایه به کارگران پیام "شادباش" داد. تلاش برای اینکه کارگران را به دنباله روی جنبش "سبز اسلامی" یا علیه رژیم اسلامی ولی سیاهی لشکر ارتجاع بورژوایی بدل کنند، محور کلیه این پیام های "شادباش" اول ماه بود. هیچ چیز ریاکارانه تر از پیام های تبریک سرمایه داران و سرمایه داری به کارگران برای روز اول ماه مه نیست. همه میدانند که معنای واقعی و سمبلیک اول مه چیست؛ همه آگاهند که اول ماه مه روز نبرد طبقاتی بر سر حیات سرمایه است. از این رو است که پیام های احزاب و چهره های جنبش ناسیونالیسم پرو غرب و همچنین اصلاح طلبان حکومتی به کارگران بمناسبت اول ماه مه بیش از هر چیز ریاکاری این جنبش ها و وزنه و جایگاه شامخ طبقه کارگر را در معادلات سیاسی و تحولات سیاسی در جامعه آشکار میکند .

پیام موسوی همچون پیام های دیگر این "دیکتاتور از تخت و تاج افتاده" بیانگر عجز و فلاکت اصلاح طلبان حکومتی است. میخواهند به قدرت بازگردند، جناح هار حاکم راهشان نمیدهد. از اینجا مانده و از آنجا رانده اند. موسوی ضمن تعریف از کارگران به سبک پدر عمامه دارش، خمینی، که زمانی که برای قدرت می جنگید، به کارگران اعلام میکرد: "محمد دست کارگران را بوسیده است!" میکوشد که ضمن جلب کارگران به جبهه خود، آنها را از سرنگونی برحذر دارد. "قانون اساسی" را به کارگران نوید میدهد. اینها ظاهرا در رویاهای خود زندگی میکنند. از دنیای بیرون بی خبرند. طبقه کارگر و مردم منزجر از رژیم اسلامی برای قانون اساسی تره خرد نمیکنند. این بیچاره ها باید بروند و فکری بحال خود کنند .

ناجیان رژیم سابق سرکوب و اختناق سرمایه، که عمری را به یمن استثمار کارگران در ناز و نعمت بسر برده اند، در پیام اول ماه مه به کارگران "رفاه مادی چشمگیر" کارگران در "دنیای پیشرفته" را "رشگ برانگیز" نامیدند و اعلام کردند که به یمن مبارزات سندیکایی کارگران به این دستاوردها نایل آمده اند. پیام رضا پهلوی، رهبر بی تاج و تخت جنبش ناسیونالیسم پرو غرب، که در جستجوی تاج و تخت به میدان آمده است، انسان را بیاد گفته معروف ماری آنتوانت در زمان انقلاب کبیر فرانسه میاندازد. ماری آنتوانت از شورش مردم به تعجب آمده جویای علت آن میشود. به او میگویند مردم نان ندارند. او هم در جواب میگوید: "خوب کیک بخورند!" اشاره رضا پهلوی به "رشگ آور" بودن شرایط طبقه کارگر در "کشورهای پیشرفته" در قرن بیست و یک، در شرایط بحران جهانی سرمایه داری و مبارزات طبقه کارگر، ماری آنتوانت قرن هجده را در اذهان زنده میکند .

"در جمهوری اسلامی هيچگاه بين کار، سرمايه و مديريت يک اشتراک مساعی منطقی که ضامن رفاه و پيشرفت اجتماعی است وجود نداشته است. در صورتی که در کشورهای پيشرفتۀ جهان کارگران به شکرانۀ مبارزات طولانی برای تشکيل سنديکاهای خود، نه تنها امروز از رفاه مادی چشمگيری بهره می برند، بلکه کيفيت زندگی آنها با بهره جستن از دانش ها، هنرها، بيمه ها، خدمات درمانی، حقوق بازنشستگی و گردشگری های جهانی و غيره رشگ برانگيزاست. همۀ اين دستاوردها را کارگران در سایۀ اتحاد و تشکيلات خود و مشارکت جانانه در جنبش های مردمی برای دموکراسی در کشورهايشان بدست آورده اند ."

هراس از انقلاب کمونیستی کارگری
جریانات دیگری کوشیدند که در بیانیه شادباش اول ماه مه به کارگران بگویند که فقر و فلاکتی که زندگیشان را به تباهی میکشد، تقصیر سرمایه داری یا بورژوازی نیست. به آنها گفتند که سرمایه داران ایرانی نیز بسیار تحت فشار بوده اند. و اعلام کردند که بدون حضور طبقه کارگر "جنبش دموکراتیک کنونی" به پیروزی نمیرسد. از کارگران خواستند که فعالانه به کمک "جنبش دموکراتیک" بیایند ولی ادعای رهبری و انقلاب کارگری را از سر بیرون کنند. تحت اسم رمز ایدئولوژی کوشیدند به آنها بقبولانند که کمونیسم "فایده ندارد." به سندیکالیسم و رفرمیسم و دموکراسی دلخوش کنند، شاید چیزی نصیب شان شود.
 
"نسبت دادن اين تباهی به "رژيم سرمايه داری" و يا بطور کلی به "بورژواری" و فحاشی به آنان يک ساده نگری است که تنها احساسات ايدئولوژيک گويندگانش را ارضاء کرده و مشکلی را حل نمی نمايد. پوشيده نيست که بخشهای بزرگی از سرمايه داران ايرانی نيز شديدا تحت فشار بوده و از سياستها و اقدامات سياسی- اقتصادی حاکميت جمهوری اسلامی رنج ميبرند. واقعيت و ساختار قدرت در جمهوری اسلامی نامتعارفتر از آنست که بتوان آنرا با کليشه های رايج توضيح داد."( بیانیه جبهه ملی ایران – اروپا)

از کارگران خواسته میشود که فکر انقلاب کارگری و سرنگونی سرمایه داری را از سر بدر کنند و فقط و فقط بفکر مبارزه علیه این رژیم باشند :

"بايستی تنها و تنها مبارزه عليه اين نظام ضد انسانی و ضد ايرانی در راس دستور کار قرارگيرد. و درست از اينجاست که بايد به حضور کمرنگ کارگران و جريانهای کارگری در جنبش دموکراتيک کنونی توجه فوق العاده کرد و در سمت رفع اين کمبود کوشيد. اقشار ميانی نميتوانند به تنهايی از عهده مبارزه پيروزمندانه برای حقوق شهروندی بر آيند. هرگونه مخدوش کردن لزوم همبستگی و مبارزه ملی برای آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی، چه به بهانه های " قومی" و چه به بهانه های" طبقاتی" ناگزير به تضعيف مبارزات دموکراتيک کنونی مردم ايران منجرخواهد شد. تاريخ رخدادهِ جوامع پيشرفته بشری آشکارا نشان ميدهد که بهترين وضع معيشت و بطور کلی مناسبترين زندگی اجتماعی زحمتکشان تنها در جوامع دموکراتيک ممکن ميباشد و وعده های ايدئولوژيک به چه عواقب وحشتناکی ره يافته اند .

کارگران و زحمتکشان ايران،
خواست های صنفی و اجتماعی بحق شما مواردی نيستند که نيازی به پايبندی ايدئولوژيک داشته باشد. ايدئولوژيزه کردن جنبشهای کارگری هيچگاه به نفع کارگران تمام نشده است. شواهد تاريخی گويای اينند که خواست های شما تماما در چهارچوب يک نظام دمکراتيک با مبارزات مسالمت آميز قانونی و رسمی بدست آمدنی هستند. بر اين مبنا شرکت فعال کارگران و زحمتکشان ايران در مبارزات جاری ملت ايران، البته با طرح خواسته های خود و ديگر شعارهای شهروندی نه تنها در سوی رشد و پيروزی جنبش رنگين دمکراتيک مردم ايران است، بلکه بويژه بنفع اقشار ستمديده زحمتکش نيز ميباشد." (همانجا).

پیام طبقه کارگر
بنظر میرسد که پیش از آنکه بورژوازی به کارگران پیام دهد، دارد میگوید پیام کارگران را شنیده است. اکنون، نزدیک به یک سال پس از خیزش آزادیخواهانه و میلیونی مردم، جنبش ملی – اسلامی و ناسیونالیسم پرو غرب، هواداران اصلاح رژیم اسلامی یا احیای رژیم سابق، در آستانه اول ماه مه، بجای ابراز شادی از سرنگونی قریب الوقوع رژیم اسلامی، هراس خود از یک انقلاب کارگری و سرنگونی سرمایه داری را برملا میکنند. یک کلام در مورد فقر و فلاکت و بیحقوقی کارگران و اکثریت مردم جامعه میگویند و صد کلمه در مورد اینکه فقط باید به تشکیل سندیکا و مبارزه برای حق تشکل سندیکایی اکتفاء کرد.
 
جالب اینجاست که جریاناتی که همواره هر حرکت کارگر برای تشکل را سرکوب کرده اند، اکنون با این حرارت از سندیکا دفاع میکنند. چه اتفاقی افتاده است؟ چه چیز تغییر کرده است؟ اینها در پس تحرک جنبش کارگری، تلاش آن برای ساختن شوراها و تشکیل مجامع عمومی کارگری و رادیکالیزه شدن این جنبش را دیده اند. در پس این تحرکات گرایش کمونیستی – کارگری را درون طبقه کارگر تشخیص داده اند. دفاع آنها از سندیکالیسم از روی مهر آنها به تشکل کارگری نیست، از روی بغض آنها از جنبش شورایی و کمونیستی است. در پس این دفاع سندیکالیستی، هراس از این رادیکالیزاسیون و اتکای جنبش کارگری به اراده مستقیم خود، نهفته است. دارند به کارگران میگویند نباید به فکر زیر و کردن نظام، به فکر سرنگونی سرمایه داری، بفکر انقلاب کارگری، در تلاش برای ایجاد یک جامعه آزاد، برابر و مرفه، و برای ساختن یک دنیای بهتر بود. میکوشند به کارگران بقبولانند که کمونیسم و مبارزه کمونیستی بی فایده است. به تاریخ ارجاع میدهند.
 
باید این کتاب تاریخ را به سمت خودشان پرتاب کرد. تاریخ نشان داده است که طبقه کارگر و اکثریت مردم زحمتکش تا زمانیکه سرمایه داری برقرار است، باید برای یک لقمه نان، یک زندگی نیمه انسانی، برای برخورداری از یک حداقل رفاه و حقوق پایه ای، دائما تلاش و مبارزه کنند. هر روز از نو باید حق خویش را به یک زندگی انسانی ثابت کنند. در "کشورهای پیشرفته" که بخش کوچکی از جهان را تشکیل میدهند، نیز میلیون ها کودک زیر خط فقر زندگی میکنند. طب رایگان و آموزش و پرورش با استاندارد قابل قبول دیگر یک داده اجتماعی نیست. بویژه در شرایط بحران سرمایه داری، فوج فوج از کارگران بیکار و به قعر فقر پرتاب میشوند. در قرن بیست و یک در این پیشرفته ترین کشورها نیز، نابرابری، تبعیض، زن ستیزی و جهل و خرافه حکم میراند. در این کشورهای پیشرفته نیز زمان به پیش از تاریخ متعلق است. سایر نقاط دنیا که بیغوله ای از فقر و فلاکت، تبعیض و زن ستیزی و سرکوب و کشتار است. این واقعیت جامعه سرمایه داری و دموکراسی است .

تنها راه و پاسخ یک زندگی انسانی، یک جامعه آزاد، برابر و مرفه برای همگان، یک انقلاب کارگری است. انقلابی که نظام سرمایه داری را سرنگون کند و بر ویرانه های آن یک جمهوری سوسیالیستی را بنیان گذارد. امری که حزب اتحاد کمونیسم کارگری برای آن مبارزه میکند. برنامه یک دنیای بهتر، برنامه حزب ما تنها مانیفست واقعی یک جامعه آزاد و سعادتمند است. *